blind boy*

 

Print

said: “I am blind, please help.” There were only a few coins in the hat.
A man was walking by. He took a few coins from his pocket and dropped them into the hat. He then took the sign, turned it around, and wrote some words. He put the sign back so that everyone who walked by would see the new words.
Soon the hat began to fill up. A lot more people were giving money to the blind boy. That afternoon the man who had changed the sign came to see how things were. The boy recognized his footsteps and asked, “Were you the one who changed my sign this morning? What did you write?”

پسر نابینایی روی پله های یک ساختمان نشسته بود در حالی که کلاهی کنارش قرار داشت. او همراهش تابلویی داشت که رویش نوشته بود: من نابینا هستم لطفا کمک کنید
مردی رد می شد. او چند سکه از جیبش در آورد و در کلاه انداخت. سپس تابلو را برداشت و پشت آن عبارتی نوشت. نوشته را طوری قرار داد که عابران میتوانستند نوشته جدید را بخوانند
طولی نکشید که پول درون کلاه به مرز پر شدن رسید. مردم بیشتری به پسر نابینا پول می دادند. آن روز عصر همان مرد که نوشته راعوض کرده بود آمد و دید که اوضاع از چه قرار است. پسرک مرد را از صدای قدمهایش شناخت و سوال کرد: شما همان کسی هستی که نوشته را تغییر داد؟ چه نوشتی؟

The man said, “I only wrote the truth. I said what you said but in a different way.”

What he had written was: “Today is a beautiful day and I cannot see it.”
Do you think the first sign and the second sign were saying the same thing?
Of course both signs told people the boy was blind. But the first sign simply said the boy was blind. The second sign told people they were so lucky that they were not blind. Should we be surprised that the second sign was more effective?

“It is He, Who has created for you (the sense of) hearing (ears), sight (eyes), and hearts (understanding). Little thanks you give.” [surah Al-Mu’minun; 78]

مرد پاسخ داد: من فقط واقعیت را نوشتم . تنها آنچه را که تو گفتی نوشتم ولی بعبارت دیگر.
آنچه مرد نوشته بود این بود: امروز روز زیبایی است و من نمیتوانم آنرا ببینم.
به نظر شما نوشته اول و دوم یک چیز را بیان کرده است؟

البته هر دو نوشته این را به مردم می گفت که پسرک نابیناست. ولی اولین نوشته به سادگی میگفت که پسر نابینا بود . دومین نوشته به مردم می گفت که آنها چقدر خوشبخت هستند که نابینا نیستند. از اینکه جمله دوم موثرتر بود غافلگیر شدید؟
و او کسی است که برای شما گوش و چشم و قلب( عقل) ایجاد کرد ، اما کمتر شکر او را بجا می آورید؛ سوره مومنون آیه هفتاد و هشت

 


نویسنده: رضا

A distant tour begins with one step… سفري به طول هزارفرسنگ با يك گام آغاز مي شود...

انتشار این نوشته در

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *



کلیه حقوق متعلق به وب سایت سرای عالی ترجمه می باشد. - © Hcot.IR & استفاده از مطالب با ذکر نام و لینک سرای عالی ترجمه مجاز می باشد.