اهمیت گرامر در زبان انگلیسی
بیشتر کتابهای مرتبط با زبانی که شما قصد دارید بخرید دربرگیرندهی بیش از ۷۰ درصد توضیحات گرامری و تمرینهای جورواجور در این رابطه است و تنها کمتر از ۳۰ درصد آن دربرگیرنده نوشتار راستینی است که شما برای یادگیری گرامر به آن نیاز دارید. از دید بنده شما به نوشتار بسیار بیشتری نسبت به این نیاز دارید. یعنی چیزی نزدیک به ۹۰ تا ۹۵ درصد کتابی که برای زبان میخوانید بایستی نوشتار ناب و گیرا داشته باشد و تنها کمتر از ۱۰ درصد آن به گرامر آنهم نه بهطور مستقیم بلکه به الگوهای سادهای که در نوشتار وجود دارد بپردازد. این الگوها بایستی دوباره و سهباره در درسهای پسازآن بازگویی شود تا رفتهرفته در ذهن دانشجو نقش ببندد بدون آنکه دانشجو نگرانی ویژهای در رابطه با توضیحات آن داشته باشد. بیگمان مقدار بسیار کمی روشنگری در رابطه با دستورات گرامری اشکالی ندارد، ولی بدون تمرینات گرامری و توجه بیشتر به نوشتار. چرایی این موضوع به خاطر این است که اگر بهاندازهی فراوانی در برابر یک زبان قرار بگیرید و مطالب فراوانی را در آن بخوانید و بشنوید، شما بهطور ناخودآگاه تشخیص میدهید چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است. تشخیص شما تنها محدود به تشخیص درست یا نادرست بودن گرامر نمیشود بلکه شیوه استفاده درست واژگان را نیز بهطور ناخودآگاه یاد میگیرید. بنابراین تنها کافی است که با زبان انگلیسی خو بگیرید و هنگامیکه این کار را انجام دادید، شما بهطور طبیعی آن را درست به کار میبرید.
ولی اگر شما به از بر کردن دستورات گرامری اتکا کنید، همیشه به خودتان شک دارید. حتی هنگامیکه گرامر درستی بکار میبرید. حتی هنگامیکه بهطور ناخودآگاه میدانید یک دستور چگونه استفاده میشود خودآگاهتان شمارا به دودلی و گمان میندازد. تا جایی که خودآگاه شما به شما دستور میدهد که دوباره آن ساختار را بررسی کنید و توضیحات آن را بخوانید درحالیکه هیچ نیازی به این موضوع نداشتید. این چالش اصلاً برای بالا بردن سطح شیواییتان در زبان مناسب نیست.
بنابراین پیشنهاد ما به شما این است که تمرکز بیشتری بر درک مطلب، دادههای ورودی واقعی، و خو گرفتن به زبان انگلیسی داشته باشید و در کنار آن به اندازه بسیار بسیار کمی هم به “الگو” های گرامری توجه داشته باشید. با این روش، گرامر انگلیسی بهطور ناخودآگاه و طبیعی جای خودش را در ذهن شما پیدا میکند و در آن نقش میبندد.