سؤالی که اغلب زبان‌آموزها از بنده میپرسن اینه که درس‌های صوتی زبانشناس، و به‌طورکلی هر درس صوتی دیگه ای رو چطور بخونم؟ اگر بخوام در دو کلمه به این سؤال پاسخ بدم، جوابش میشه تکرار قدرتمندانه.

شاید این خبر خوبی برات باشه شاید هم خبر بدی باشه ولی حقیقت اینه که اگه بخوای زبان یاد بگیری، یا اصلاً اگه بخوای هر مهارت دیگه ای (نجاری، نقاشی، موسیقی، جراحی و و و …) یاد بگیری، بایستی اون کار رو برای دفعات زیادی تکرار کنی.

این موضوع رو خیلی‌ها دوست ندارن و تا یه چیزی رو تکرار میکنن میگن : آی خدا خسته شدم! نمیخوام دیگه به این درس گوش بدم! ولی برای ماهر شدن چاره‌ای جز تکرار نداریم. یک فوتبالیست، هرروز ده‌ها بار پاس دادن ساده رو تمرین میکنه. کسی که داره موسیقی یاد میگیره هم همینه، هرروز یک سری نت‌های خاص رو تمرین میکنه. خیلی‌ها این موضوع رو درک میکنن که مثلاً برای یادگیری موسیقی و ورزش بایستی یسری کارها رو بارها و بارها انجام داد. مایکل جردن، بسکتبالیست مشهور، از اوایل زندگی‌اش تا پایان دوران ورزشش یکسری تمرین‌های ساده‌ی بسکتبال رو بارها و بارها تکرار کرده. البته نه تکرار خشک‌وخالی، بلکه تکرار با احساسات و قدرت و انرژی.

مثل ورزش و موسیقی، تکرار برای یادگیری زبان هم کاملاً لازم و ضروریه. مثال ساده‌ای می‌زنم: مگر این‌طور نیست که ما از همون سال‌های اول راهنمایی، حال ساده رو یاد گرفتیم؟ پس چرا احتمالاً شما هنوز هم در به کار بردن صحیح حال ساده اشتباه داری؟ جوابش اینه که تکرار قدرتمندانه نداشتی.

خوب اگر تا اینجای قضیه با من موافق هستی که تکرار لازمه، به این سؤال می‌رسیم که چطور بایستی این کار رو با درس‌ها انجام داد؟

اینکه ما از تکرار بدمون میاد یه مشکل کاملاً طبیعی و روانیه. مشکل این نیست که کاری که انجام میدیم سخته. بلکه مشکل اینه که تصمیم می‌گیریم که دیگه اون رو انجام ندیم. بنابراین بایستی یاد بگیریم که چطور میتونیم درس‌های تکراری رو بارها و بارها گوش بدیم و درعین‌حال احساس خیلی خوبی نسبت به اون داشته باشیم.

جواب این سؤال اینه که بایستی تمرکزت رو تغییر بدی. و هر بار تغییراتی تو نحوه‌ی یادگیری‌ات اعمال کنی. بنابراین درحالی‌که داری یه درس رو میخونی، تمرکزت روی چیزی هست که قبلاً اون رو انجام ندادی. بذار این موضوع رو با یه مثال برات روشن کنم.

هدف اول: درک مطلب

فرض کن برای بار اول شروع کردی یه درسی رو میخوای بخونی. احتمالاً برای این بار فقط هدفت اینه که درس رو متوجه بشی. لغاتی رو که بلد نیستی رو هایلایت کنی. نکات مهم درس رو بفهمی و از این‌جور کارها. یعنی درکل به فکر درک کلی از مفهوم درس هستی. شاید برای این کار لازم باشه که چند بار درس رو گوش بدی و سعی کنی اون رو بفهمی.

اما پس از چند بار به این موقعیت میرسی که با خودت میگی من همه‌چیز این درس رو فهمیدم. همه‌ی لغاتشو میدونم و …. خیلی‌ها وقتی به این موقعیت میرسن سریع به درس بعدی میرن. اما کسی که به فکر ماهر شدن هست به خوندن همین درس ادامه میده اما هدفش رو از درک مطلب به یه چیز دیگه تغییر میده:

هدف دوم: سرعت

اگه برفرض در حال خوندن دروس انگلیسی قدرت هستی، هر درسی، یه بخش به اسم داستان کوتاه داره. بنابراین هدف بعدیت میتونه این باشه که به سؤالات این داستان کوتاه با سرعت خیلی بالاتری جواب بدی. مثلاً اگه تا الآن بعد از سؤال فایل صوتی رو متوقف می‌کردی، این بار بدون متوقف کردن جواب بده. این کار برای شما به یه بازی تبدیل میشه و باعث میشه ذهن شما از حالت تکراری بودن مطلب در بیاد. اولش شاید نتونی و نهایت تلاشت رو می‌کنی که سریع‌تر جواب بدی.

اما رفته‌رفته موفق میشی و به این هدفت هم میرسی. بعد از یه مدتی که سرعت پاسخگوییت به حد اعلی رسید دوباره احساس خستگی به شما دست میده. خیلی‌ها دوباره از اینجا به درس بعدی میرن. اما کسی که به فکر کسب مهارته هدفش رو باز تغییر میده:

هدف سوم: تلفظ و ملودی صدا

هدف سومت رو میتونی کسب مهارت کامل در بحث تلفظ لغات و جریان و ملودی درس قرار بدی. به‌دقت گوش بدی که هر لغت چطور تلفظ میشه. کجاها گوینده صداشو بالا می‌بره و کجاها صداشو پایین میاره. کجاها یک کلمه رو میکشه و کجاها یه کلمه رو به‌سرعت میگه. این چیزها در مسلط شدن شما به زبان خیلی تأثیر داره. حتماً شما نمیخوای مکالمت مثل یه رباط باشه! بنابراین بایستی به این موضوع خیلی دقت کنی و چند باری درس رو جهت یادگیری کامل تلفظ و ملودی گوش بدی.

رفته‌رفته به این هدفت هم میرسی و از تکرار خسته میشی. آیا این درس رو دیگه بیخیال میشی؟ خیلی‌ها دیگه از اینجا جلوتر نمیرن اما من مطمئنم شما میخوای به‌حداعلای مهارت برسی پس هنوز میتونی هدفت رو تغییر بدی:

هدف چهارم: تقلید

در قسمت قبلی کاملاً به گوینده گوش دادی و جریان مطلب رو کاملاً گرفتی. بنابراین هدف چهارمت رو هم میتونی تقلید از گوینده بذاری. یعنی به گوینده گوش میدی، اما پس از هر جمله، صدای گوینده رو متوقف می‌کنی و خودت هر چی اون گفته بود رو تکرار می‌کنی. البته نه تکرار خشک‌وخالی؛ بلکه تقلید کامل از صدای گوینده. یعنی حتی احساسات گوینده رو هم بایستی تقلید کنی. اگه گوینده میخنده تو هم بخند. اگه ناراحته، تو هم ناراحت باش.

رفته‌رفته این هدف هم تکراری میشه اما هنوز یه هدف دیگه مونده:

هدف پنجم: تکنیک سایه

هدف نهایی‌ات میتونه پیاده‌سازی تکنیک سایه باشه. تکنیک سایه تقریباً مثل تقلید هست. ولی اینجا دیگه خبری از توقف صدای گوینده نیست. بایستی به‌صورت بلادرنگ هر چی گوینده میگه شما هم بگی و احساساتش رو هم تقلید کنی. تکنیک سایه جزئیات زیادی داره که پیشنهاد می‌کنم برای اطلاعات بیشتر حتماً نوشته‌ی زیر رو بخونی.

بیشتر بخون: پنج استراتژی برای تقویت مکالمه زبان انگلیسی

تبریک میگم! به همه‌ی اهدافت رسیدی! الآن دیگه میتونی با خیال راحت این درس رو کنار بذاری و درسای دیگه رو بخونی. بهترین دانشجوهای ما هر درس رو چندین بار به همین روش فوق گوش میدن.