ترجمه، علم نیست

Template_translation_manager

پدیده‌ی ترجمه در جامعه‌ی ما قدمت قابل تأملی دارد، از امواج مهم و گسترده‌ای که معمولن از آن نام می‌برند، به قرن دوم هجری و همزمان با حکومت عباسیان بازمی‌گردد که طی آن بسیاری از متون علمی، فلسفی و غیره به ویژه از زبان یونانی به عربی ترجمه شد و طی این فرایند که از دربار مورد حمایت مالی و سیاسی بود، جامعه با گشودگی فراوانی از ورود اطلاعات علمی مواجه شد. چنان‌چه آن را یکی از نهضت‌های مهم ترجمه دانسته‌اند. این وضعیت به گونه‌ای است که بسیاری از تحلیل‌گران، رنسانس اسلامی را محصول این موج ترجمه در همین دوران می‌دانند. در اینجا باید گفت که قصد این یادداشت کوتاه نقض این اندیشه نیست، بلکه بیش‌تر بر آن است که نگاهی عمیق‌تر را جستجو کند و طرح مسئله‌ای باشد بر این امر که این گفته اگرچه می‌تواند درست باشد، اما کامل نیست. زیرا تأکید بیش از حد به چنین گزاره‌ای خطرناک است و موجب نوعی خود‌تخریب‌گری فرهنگی ما از درون می‌شود، بدون آنکه ما متوجه عمق ماجرا باشیم.

واقعیت آن است که در دوره‌های بعدی و بیش‌تر آنچه آن را رنسانس اسلامی می‌نامند ما شاهد تولد متفکران بسیاری در حوزه‌ی جغرافیایی و فرهنگی ایرانی-اسلامی هستیم که تا قرن‌های متمادی طیف وسیعی از رشته‌های علمی به اندیشه‌های آنان ارجاع می‌دادند و هنوز هم در میان آثارشان مطالب شگرفی وجود دارد که علاوه بر قابل استنادبودن، مایه‌ی مباهات نیز می‌شود. اما نکته اینجاست که این بزرگان تنها محصول امواج ترجمه نیستند. قابل باور نیست که بزرگانی مانند ابوریحان بیرونی که در اصطلاح آن روزگاران جامع‌الاطراف (متخصص چندین رشته‌ی علمی) نامیده می‌شد، تنها حاصل ورود متون ترجمه‌ای باشد، چه اینکه علاوه بر تسلط به عربی و هندی به یونانی نیز مسلط بود. در احوال بیرونی همین بس که با ورود و زندگی در هند دست به پژوهشی گسترده درباره‌ی فرهنگ هندیان زده و کتاب پرآوازه‌ی« التحقیق فی ماللهند» حاصل بینش عمیق اوست و گروهی به دلیل همین کتاب او را به عنوان پدر مردم‌شناسی نیز می‌شناسند و یا ابن سینا که در فلسفه، طب، هیئت(ستاره‌شناسی)، ریاضی، موسیقی و غیره سرآمد دوران بود، آیا می‌تواند تنها محصول خواندن متون یونانی به عربی باشد؟ پاسخ این پرسش در خودش نهفته است و در یک عبارت کوتاه خلاصه می‌شود: به یقین خیر! در این میان می‌توان از خیام، فارابی، رازی و غیره نیز مثال‌های فراوانی آورد و نشان داد که ترجمه با همه‌ی قدرتی که از جانب دربار پادشاهی می‌گرفت در طول سالیان مدید نمی‌توانست قدرت پرورش ذهن‌های با حدت و شدت و تند و تیز را داشته باشد و در یک کلام، جای علم را بگیرد. وضعیتی که در حال حاضر با همه‌ی وجود بر فضای علمی ما سایه‌ی خطرناکی گسترده است و اگر به موقع به دادش نرسند، با پوشیدن لباس مبدل علم، جای علم را به طور کامل خواهد گرفت. بنابراین جای این پرسش است که چگونه؟

بیست و هفتمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران، جای خوبی است که با دیدگاهی اتنوگرافیک به پیشخوان ناشران بزرگ و کوچک سری زد و از وضعیت نشر در علوم انسانی تحلیلی توصیفی داشت. در میان ناشرانی که در حوزه‌های مختلف علوم اجتماعی، ، روان‌شناسی، تاریخ و غیره فعالیت می‌کنند، پدیده‌ای مشترک به چشم می‌خورد و آن دست‌زدن به ترجمه به شکلی باورنکردنی در ابعادی گسترده است، امری که در سال‌های اخیر عمده‌ترین بخش فعالیت نشر کتاب را در ایران شکل داده و بسیاری از ناشران صاحب نام و بنگاه‌های نشر بزرگ به دلیل مهم سود اقتصادی به آن هجوم آورده‌اند. نتیجه‌ی این مسئله کشیده‌شدن فارغ‌التحصیلان مترجمی زبان‌های گوناگون از مؤسسات و دانشگاه‌های مختلف دولتی و آزاد و غیره به سوی ترجمه در کنار نسل‌های قدیمی‌تر است اما از سوی دیگر به بحران میدان نشر ایران یعنی تألیف دامن زده است. در حال حاضر کمتر ناشری حاضر خواهد شد برای کتاب‌های تألیفی حق‌الزحمه بپردازد و آن را منتشر کند زیرا چنین رفتاری را دارای ریسک می‌داند و حاشیه‌ی امن ایجادشده برای ترجمه را با تألیف عوض نمی‌کند. بنابراین در چنین آشفته‌بازاری جای چند چیز خالی است. به عبارتی و در دیدگاهی شاید منصفانه‌تر، به سختی می‌توان “مترجم خوب”، “ترجمه‌ی خوب” و “اثر خوب” پیدا کرد. نه این‌که چنین پدیده‌های خوبی دیگر نیستند، ابدن منظور این یادداشت چنین چیزی نیست، بلکه جامعه‌ی نشر در چنین میدان رقابتی با سرعت و شتاب زیادش به دنبال ترجمه‌ی هرچه‌بیش‌تر آثار است و در چنین شرایطی کمیت جای کیفیت را هرچه‌بیش‌تر می‌گیرد. مثال این قضیه ترجمه و انتشار کتاب‌هایی با موضوعات واحد به شکل مجموعه‌ای است که تقریبن در کارهای بیش‌تر ناشران صاحب نام به چشم می‌خورد که با نام‌های مختلف از افرادی چون کامو، فوکو، دریدا، کریستوا و غیره و یا در موضوعاتی مانند فلسفه، علوم اجتماعی، منطق، تاریخ و غیره در ابعادی کوچک و کم‌حجم و خلاصه چاپ شده‌اند. نگاهی گذرا کافی است که بدانیم چنین مجموعه‌هایی در پیشخوان بیش‌تر ناشران در شکل‌ها و اندازه‌ها و رنگ‌های متنوع در جای جای نمایشگاه حضور پررنگ و قابل تأملی دارند و بیش از هر چیز به فعالیتی شتاب‌زده شبیه هستند. مثال دیگر وجود زیادتر مترجمان انگلیسی زبان در مقایسه با مترجمان فرانسوی، آلمانی و غیره باعث شده که بیش‌تر متون از زبان انگلیسی ترجمه شوند و و در این میان آثار بزرگانی مانند بارت، فوکو، هایدگر و غیره به جای زبان اصلی و مادری‌شان یعنی فرانسوی، آلمانی و غیره ترجمه‌ی ترجمه‌ی انگلیسی آنان باشد و همین امر به هاویه‌ی خطرناکی راه می‌برد که همانا عدم فهم درست از اندیشه‌های آنان است. زیرا تا مترجم به زبان اصلی یک اندیشمند و به عبارت دقیق‌تر به فرهنگ زبانی وی مسلط نباشد، فهم اندیشه‌های وی بسیار مشکل است، چه این‌که دست به ترجمه‌ی متنی بزند که در حقیقت فهم یک مترجم دیگر از زبان مبدأ به زبان خودش است نه دقیقن اثر آن اندیشمند! اما در این میان مهم‌ترین خطر قرارگرفتن تدریجی معنای ترجمه به جای علم در ذهن جامعه است. این رویکرد سطحی که بسیاری از ناشران در سال‌های اخیر اخذ کرده‌اند علاوه بر کم‌رنگ‌تر‌کردن امر مهم و اندیشه‌ساز و اندیشه‌پرور تألیف، به لایه‌های بسیار سطحی دانش منتهی می‌شود که طی آن خبری از تفکر پیچیده و در عین حال عمیق نخواهد بود. در چنین خلأیی جامعه ضررها و آسیب‌های فراوان خواهد دید که با رشد و توسعه‌ی افراد سطحی‌نگر مواجه خواهد شد. بنابراین در پایان با تأکید بر این خود امر ترجمه علم نیست، اگرچه فعالیت ترجمه می‌تواند امری علمی باشد و این که در دوره‌های متقدم اگر با حضور اندیشمندان بزرگی چون ابن سینا و بیرونی و خیام و فارابی و غیره مواجیهم تنها به دلیل امواج ترجمه نیست، بلکه به دلیل آن است که چنین ذهن‌هایی خود قدرت تحلیل، سنتز، تجزیه و در عین حال انتقاد دارند و ترجمه یکی از ابزارهایی می‌شود که راه سخت آنان را اندکی تسهیل می‌کند و گرنه تنها با دست‌یازیدن به ترجمه جامعه‌ی بشری به تولید علمی نخواهد رسید و علم بیش از ترجمه به پرورش ذهن‌های خلاق و تند و تیز نیاز دارد.

فاطمه سیار پور


نویسنده: رضا

A distant tour begins with one step… سفري به طول هزارفرسنگ با يك گام آغاز مي شود...

انتشار این نوشته در

۱ دیدگاه

  1. بسیار لذت بردم و متنی قابل تعمق و تعمل که لیاقتش جای بیش از این مکان است. البته جسارت به سایت نشود، منظورم این است که می طلبد تا در فصلنامه مترجم و محفل های حرفه ای تری نیز منتشر شود.

    اگر ترجمه را “علم” ندانیم توصیه شما چیست آیا “فن” است؟ آیا نمی توان گفت که هم علم است و هم فن؟

    با تشکر و احترام
    رضا فیوضی
    مدرس و مترجم زبان انگلیسی
    شناسه اینستاگرام و کانال تگلرام farenglish

    پاسخ شما

ارسال یک دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *



کلیه حقوق متعلق به وب سایت سرای عالی ترجمه می باشد. - © Hcot.IR & استفاده از مطالب با ذکر نام و لینک سرای عالی ترجمه مجاز می باشد.